مادرانه
امید زیبای من،من با دیدن لحظه لحظه های بزرگ شدنت جون میگیرم ،با دیدن و شنیدن خنده هات،دست زدن هات،چهاردست و پا رفتن هات....یه عشقی تو قلبم پیدا میشه که شیرینیش تا مغز و استخونم جریان پیدا میکنه و من احساسش میکنم
امید،امید،امیدم.... مامانی فدای اون لحظه ایه که دستهات رو باز میکنی تا بغلت کنم
مامانی دیوونه اون لحظه ایه که دنبالم چهار دست و پا راه میوفتی
مامانی عاشق اون لحظه ایه که لب پایینیت رو تو دهنت میکنی و بهم نگاه میکنی
مامانی عشقش اون لحظه ایه که انگشت شصتت رو با شیشه شیرت تو دهنت میکنی و با هم میمکیشون
مامانی فدای اون لحظه ایه که از دهنت صدا در میاری مثل ددددد...لیگا لیگا لیگا....اددداددادد.....
مامانی قربون اون چشمات میره که موقع شیر خوردن خیره به چشمام میشه
مامانی قربون اون دست و پات میره که موقع شیر خوردن همدیگرو میگیرن
مامانی از ته دل دوتا ناخن های دومی پاهات رو دوست داره
مامانی قنج میکنه واسه ی اون لحظه ای که وقتی میخوام پوشکت کنم در میری .....
نمیدونی مامانی چقدر اون لحظه ای رو دوست داره که با دهن باز خوابیدی
مامانی عشقش اون لحظه ایه که موقع شستن دست و صورتت از آینه دستشویی نگاش میکنی و با صدا بهش میخندی اونم با صورت پف آلود و خواب آلو
دلبندم ...خستگی ها و بدخلقی ها ی گاه و بیگاه منو ببخش ...ببخش اگه لحظه ای بهت اخم کردم ...اگر مادر شایسته ای برات نیستم.....اگر کاری خواستی و من متوجه نشدم....اگر شیر خوردنت چند ثانیه دیر شد و شما اشک ریختی .... منو ببخش ولی بدون که خدا شاهد و ناظره که تموم تلاشمو برای خوشبختی شما انجام میدم ...
و....هرگز هرگز هرگز فراموش نکن که چشمهای من هر لحظه مشتاق تر برای دیدارت میشه
امید من دوستت دارم ....چون .... دوست داشتنی هستی