امید دلها

مادرانه

1393/5/21 0:26
نویسنده : مامان و بابا
236 بازدید
اشتراک گذاری

امید زیبای من،من با دیدن لحظه لحظه های بزرگ شدنت جون میگیرم ،با دیدن و شنیدن خنده هات،دست زدن هات،چهاردست و پا رفتن هات....یه عشقی تو قلبم پیدا میشه که شیرینیش تا مغز و استخونم جریان پیدا میکنه و من احساسش میکنم

امید،امید،امیدم.... مامانی فدای اون لحظه ایه که دستهات رو باز میکنی تا بغلت کنم

مامانی دیوونه اون لحظه ایه که دنبالم چهار دست و پا راه میوفتی

مامانی عاشق اون لحظه ایه که لب پایینیت رو تو دهنت میکنی و بهم نگاه میکنی

مامانی عشقش اون لحظه ایه که انگشت شصتت رو با شیشه شیرت تو دهنت میکنی و با هم میمکیشون

مامانی فدای اون لحظه ایه که از دهنت صدا در میاری مثل ددددد...لیگا لیگا لیگا....اددداددادد.....

مامانی قربون اون چشمات میره که موقع شیر خوردن خیره به چشمام میشه

مامانی قربون اون دست و پات میره که موقع شیر خوردن همدیگرو میگیرن

مامانی از ته دل دوتا ناخن های دومی پاهات رو دوست داره

مامانی قنج میکنه  واسه ی اون  لحظه ای که وقتی میخوام پوشکت کنم در میری .....

نمیدونی مامانی  چقدر اون لحظه ای رو دوست داره که با دهن باز خوابیدی

مامانی عشقش اون لحظه ایه که موقع شستن دست و صورتت از آینه دستشویی نگاش میکنی و با صدا بهش میخندی اونم با صورت پف آلود و خواب آلو

دلبندم ...خستگی ها و بدخلقی ها ی گاه و بیگاه منو ببخش ...ببخش اگه لحظه ای بهت اخم کردم ...اگر مادر شایسته ای برات نیستم.....اگر کاری خواستی و من متوجه نشدم....اگر شیر خوردنت چند ثانیه دیر شد و شما اشک ریختی .... منو ببخش ولی بدون که خدا شاهد و ناظره که تموم تلاشمو برای خوشبختی شما انجام میدم ...

و....هرگز هرگز هرگز فراموش نکن که چشمهای من هر لحظه مشتاق تر برای دیدارت میشه

امید من دوستت دارم ....چون .... دوست داشتنی هستی

 

 

پسندها (3)

نظرات (9)

مامان سوده
21 مرداد 93 2:54
خدا انشاالله برای هم نگهتون داره...
مامان و بابا
پاسخ
ممنونم سوده جون خدا ایشالا پسملی های گلت رو هم برات حفظ کنه و شما رو برای اونا
مامان ریحانه
21 مرداد 93 11:10
غیر مادری مهربون نویسنده ماهری هم شدی هاااااااا
مامان و بابا
پاسخ
ملسییییییییییآبجی جونم
مامان علی
21 مرداد 93 12:01
ای ولخیلی خوب بود امیدرو ببوس مادر نمونه
مامان و بابا
پاسخ
مرسی راحله جون همه ی مادر ها نمونه ان مخصوصا شما که از عشق چیزی برای علی جون کم نمیزاری
مامان پارسا
21 مرداد 93 19:37
فرزانه جون اشکمو درآوردی.همه مامانا همین احساسو دارن عزیزم.بخصوص صبحا که از خواب بیدار میشن خوردنینایشالله همیشه کنارهم خوش باشین
مامان و بابا
پاسخ
ممنونم مامان پارسای عزیز که احساست رو به من نزدیک دیدی ممنون برای دعای قشنگت و خدا پارسای گل رو حفظ کنه
مریم
21 مرداد 93 20:33
متنت خیلی زیبا و دلنشینه عزیزم......
عمه شهناز
1 شهریور 93 19:26
نوشته هات اشکمو در آورد یاد خودم تو اینجا افتادم وقتی علی بدنیا اومد منم اینجا تنها بودم و همین احساساتوداشتم آفرین به تو مامان فدا کار ناگفته نماند که همه مادرهای ما فدا کار هستن زیر سایه پدر ومادرش بزرگ شششه خدا برات نگهشششششششششش داره
مامان و بابا
پاسخ
بله شما که راه دور هستید بیشتر منو درک میکنید و از سختی های راه دور خبر داریدایشالا رها جون هم زیر سایه پدر و مادرش بزرگ بشه و خانمخدا علی و یاسمن جون رو براتون حفظ کنه
مامان رها
4 شهریور 93 23:07
وااای ماشاله چه ناز شده عزییییزم چه متن زیبایی نوشته بودی احساساتی شدم
مامان و بابا
پاسخ
ممنون از احساست عزیزم
مامان رها
4 شهریور 93 23:10
لیگا لیگا لیگا خیلی خووووب بود
مامان رها
15 شهریور 93 16:53
به به چه متن زیبای مادرانه ای
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به امید دلها می باشد