امید دلها

مسافرتی دیگر

1393/6/18 16:15
نویسنده : مامان و بابا
515 بازدید
اشتراک گذاری

امید دل مامان و بابا ،ما یه بار دیگه راهی مسیر همیشگیمون شدیم و به خاله ها و... و عمه ها ... سر زدیم و کلی بهمون خوش گذشت

تو این سفر دو تا نی نی جدید داشتیم که یکی از یکی خوشگلتر و تو دل برو تر بودن که علی جون پسر خاله فاطمه و سایدا جون دختر خاله دلبر

بازم چون مامانی همه جا دوربین همراهش نبود یه چند تا عکس برات میزارم تا یادگاری بمونه و بعدا ازشون لذت ببریبوس

امید در راه رفتن تو کویر ...اینجا هم اسمش "دیگ رستم "هست

اینجا هم امید و زهرا کوچولو که با مامانیشون تو مسافرت تا مشهد همراه ما بودن و از دوستان کرمونیمون بودن که حالا منتقل مشهد شدن

ووووووووووووووووووووووو... امام رضای مهربوووووووووووووووووون که من و شما عاشقشیم و همیشه به ما لطف دارن و ما رو میطلبن و ما به پا بوسشون میریمبغل

ایندفعه عکسها مدل دیگه ای هستش

اینجا هم پنجره فولاده ، کوچولوی من داره دعا میکنه که ایشالا هیچ بچه ای تو دنیا مریض نباشه و غصه نخوره

الهی آمین

بعدش رفتیم قوچان که هوای خوب و بهاری داشت والبته شبهای سرد مخصوصا پارک نشاط که نتونستم از ماشین بیرون ببرمت چون باد سردی داشت فقط چند دقیقه اونم تو پتوچشمک

اینجا هم داریم با عمه زهرا و ریحانه کوچولو میریم بیرون

چند روز تو قوچان موندیم و بابایی که خیلی کار داشت ما رو تا گنبد رسوند و بعد چند روز خودش برگشت اینم عکسهای جنگل گلستان  که فوق العاده منظره و هوای خوبی داشت

اینم علی جووووووووون خاله که الهی فداش بشم و دلم براش یه ذره شده بوسبغل

این هم عکسهای یادگاری امید با دختر خاله هاشه که با زحمت تونستم ازتون بگیرم چون شما تا دوربین رو میبینی میخوای بیای و بگیریش واسه همین با همه ی بچه ها نتونتسم ازتون عکس بگیرمچشمک

امید و حلما .... که شما رفتی و از خواب بیدارش کردی

امید و نیایش زیر پشه بند

اینم یه عکس دیگه از علی کوچولوبوس

امید ،خوشحال از اینکه میتونست رو صندلی غذای نیایش جون بشینه البته فقط شبها که نیایش نبودخنده

اینم تولد مینی موسی نیایش خانم که به من و شما خوش گذشتآرام

حتما داری نگاش میکنی که ا...وا چرا دختر خالم گوش بالای سرش دارهههههههههخندهبوسچشمک

خلاصه بابایی اومد دنبالمون و دوباره برگشتیم قوچان و اونجا هم مامان بابایی براتون آش دندونی پختن که خیلی خوشمزه شده بود و عصر همون روز عمه ها و زنعموها و... جمع شدیم و تو حیاط یه دندونی خوشمزه خوردیم و جای همگی رو خالی کردیم  بعدش هم کلی کادو گرفتی که مامانی سورپرایز شد و انتظارشو نداشت مررررررررسی از همشونبغل

اینم از دیگ آش

امید در راه برگشت به خونه اونم خسته از اونهمه بازی و شیطنتی که کرد

و خوشحال از اینکه اون راه طولانی رو پشت سر گذاشت و به خونه رسید

ممنون از خاله ها و عمه ها و مامان بزرگها و بابابزرگها و.... به خاطر اینکه به ما خوش گذشت ولی واقعا جای مامان بزرگ سوسن تو خونه خالی بود و نبودش کاملا احساس میشد چون پیش خاله فاطمه بودن و ازشون نگهداری میکردن ایشالا هر کدوم از خاله ها میخواد نی نی دار بشه بیاد همون جا بمونه و مامان بزرگ رو با خودش نبره یا اگه میبره ما گنبد نباشیمخندونکچشمک

پسندها (3)

نظرات (6)

مامان سوده
18 شهریور 93 17:13
عزیزممم زیارتتون قبول ...تولد نیایش گلم مبارک...فدای گل پسرت بشم که روز به روز داره خوشگل تر و اقا تر میشه..طرز تهیه اش دندونی را بی زحمت لطف بفرمایید...خودشو هم که نوش جان کردین تنها تنها و به فکر ملت نیستین که دلمون اب شد...
مامان و بابا
پاسخ
سلام سوده جون به به چه خبرا خانمشما لطف دارین چشم هاتون خوشگل میبینهطرز تهیش که مثل بقیه دندونیهاس گندم و عدس و نخود و لوبیا پیاز و ادویه بقیه شو که خودتون ماشالا واردید عزیزم البته دندونی به قول کرمونی ها دست پخت مادر شو بده
مامان ریحانه
18 شهریور 93 17:23
سلام چقدر عکسهاتون خوشگلههههههههههههههه مخصوصا حرم امام رضا و تو کویر و جنگل بغل باباش بما هم در کنار شما خیلی خوش گذشت
مامان و بابا
پاسخ
ممنونم خواهر عزیزم تو جنگل داشتن تمرین عکس آتلیه شونو میکردن به ما هم کنار شما خیلی خوش گذشت با زحماتی که خونه مامان کشیدی
عمه سمیه
19 شهریور 93 17:25
سلام عزیزم.عکس های امید جون خیلی خوشگل شده ماشااللللللللللللللللللللللللللللله.......
مامان و بابا
پاسخ
سلام سمیه جون چقدر خوشحال شدم که اسمت رو دیدم ماشالا به مبینا جون خوشگل خانم ببوسش
مریم
19 شهریور 93 17:30
بسیار زیباسسسسسست امید و ببووووووس
مامان و بابا
پاسخ
ممنونم عزیزم شما همیشه لطف داری
مامان راحله
19 شهریور 93 23:53
خییییلی قشنگ بود خنده های امید رو شکار میکنی خیلی عکسای خنده هاش قشنگه دلمو واکرد الهی خوشبخت بشه درضمن بادیدن عکس حرم دلم لرزید وازهمینجا به امام سلام دادم زیارتت قبول
مامان و بابا
پاسخ
ممنونم دختر عمه عزیزم ولی خیلی صحنه های قشنگشو دوربین پیشم نیست و نمیتونم بگیرم حرص میخورم اتفاقا داشتم عکس حرم امام رضا رو میزاشتم یاد شما افتادم که چقدر دلت میخواد بری مشهد و ایشالا طلبیده بشی و عکسهاش رو تو وبلاگ علی جون ببینیم
مامان رها
3 مهر 93 17:33
ای جوووونم عکس آخرش عالیههه عاشقتممم امید جونم زیارتت قبول چه باحال به نیایش نگاه میکنه
مامان و بابا
پاسخ
امید هم عاشقته خاله یاسمن ایشالا ببینیمتون
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به امید دلها می باشد