اولین مسافرت جوجه کوچولو،حرم امام رضا(ع)
عزیز دل مامان و بابا من و شما تو زمستون همیشه راس ساعت 8 شب با سلام خاصه به امام رضا(ع) ازشون میخواستیم که سال تحویل ما رو بطلبن که انقدر این امام رؤف هستن که قبول کردن و من و شما و بابایی سال تحویل 1393 رو تو حرم مطهر ایشون بودیم
سال تحویل ساعت 8 و نیم شب بود و ما ساعت 6و نیم مشهد رسیدیم و از ساعت 3 بعداز ظهر درهای حرم رو به علت شلوغی بسته بودن و ما و کلی آدم دیگه بیرون حرم وایستاده بودیم و اونجا انقدر سرد بود و شلوغ شما هم مرتب گریه میکردی و با اینکه کلی هم لباس تنت کرده بودم بازم انگاری سردت بود یا گشنت بود نمیدونم ... آروم نمیشدی عزیز دلم مگه برای چند دقیقه....! منو بابایی هم همش راه میرفتیم و آرومت میکردیم ولی انقدر گریه هات زیاد شده بود که تصمیم گرفتیم سال تحویل رو تو ماشین باشیم تا شما آروم باشی
ولی انقدر شلوغ بود و ماشین رو دور پارک کرده بودیم ، وقت برگشتن راه رو اشتباهی رفتیم و به جایی رسیدیم که 10 دقیقه قبل از سال تحویل اون در رو باز کرده بودن تا مردم بیشتری بتونن برن تو صحن حرم
شما هم که همون موقع آروم شدی مامانی ... و ما هم با بقیه رفتیم داخل صحن مطهر و به محض ورودمون شما آروم خوابیدی و چند دقیقه بعدش هم سال نو شد بابایی هم لحظه تحویل سال دوربین رو رو صورت گل و ناز و خوابالوی شما زوم کرده بود و فیلم می گرفت ... و ما به آرزومون رسیدیم
اینم چند تا عکس از اون شب
متاسفانه خیلی عکس از اون شب ندارم