عکسهای دوست داشتنی مامانی و بابایی
شیرینم این عکسهاییه که منو بابایی با هم انتخابشون کردیم تا تو وبلاگت ثبتش کنیم تا به یادگار بمونه ما با هر کدومشون خاطره داریم عزیز دلم
بدون هیچ حرفی بریم عکس ها
اینجا اولین باری بود که سه نفری با هم رفتیم پارک
دم در خونمون تو کرمان
اینجا سر ظهر خوابمون نمیومد داشتیم دو تایی بازی میکردیم
بعدشم که خوابیدی عزیز دلم
من و بابایی عاشششششششششششششششق این نگاهتیم
مواقعی که قهر میکنی و هر کاری میکنیم آشتی نمیکنی اینجا چون لباس رو تند تنت کردم و اومدیم بیرون با من قهری ولی تا بابایی اومد تو ماشین پریدی بغلش
اولش از این تاب میترسیدی ولی بعد خوشت اومد
دیوونه اون قطره اب دهنت هستیم که ریخته رو دستت
و اما نشستن و دست دسی کردن
عروسک مورد علاقه شما که دیگه به خاطر لطفی که بهش داری جزو خونوادمون شده
جوجه بابا و مامان
بخواب عشق مامان و بابا ...راحت بخواب عزیز دلم
نگاه معصومانه عشق ما
ایشالا همیشه بخندی شیرین ما